|
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : مامان نرگس
شروع
![]()
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : مامان نرگس
موهای عسلکم کوتاه کردیم خیلی جیگل شد مبارکت باشه نازی مامان
خیلی وقت بود که میخواستیم ببریمت ارایشگاه تا موهای نازت رو کوتاه کنیم بالاخره موفق شدیم شب ولادت حضرت امام زین العابدین ببریمت فرداشم که قرار بود سیسمونی کوثر بریم . وای حامد اولش که ساکت نشسته بودی و خوشحال بودی اما یکم که گذشت حوصله گل مامان سر رفتو شروع به گریه کرد اقای ارایشگره حسابی هل شده بود /ببخشید نازنینم من وبابا سرتو محکم نگه داشتیم تا کار موهات تموم بشه شماهم که صداتونو هی بالاتر میبردین ...... دیگه تموم شد حالا گلم موهاش حسابی نازو خوشگل شده بود عین خودش. راستی این دفعه دوم بود که بردیمت ارایشگاه بار اول شش ماهت بود که قرار بود ببریمت اتلیه واسه همون بردیمت ارایشگاه موهاتو مدل فشن زده بودیم ..... فدات بشم الهی حامد جونم
![]()
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : مامان نرگس
چند وقتی هست که گل مامان بوس کردنو یاد گرفته.اولش که فقط عکس خودشو بوس میکرد بعد مامان نرگس بعد عمه فاطمه که خیلی دوسش داره و بعدش خاله حمیده الانم که هر کی بگه بوسم کن اقا حامد بوسش میکنه اونم چه بوسی از نوع خوشمزه و باحالش
الاهی فداش بشم هر وقت نماز میخونم میاد مهرو هی بوس میکنه بعدشم سجده میکنه .اون اولا که تا مهرو میدید بدو میگرفتو تو دهنش میبرد الان که ماش....ه اقایی شده واسه خودش ![]()
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : مامان نرگس
خیلی حامد جونم ناز و حرف گوش کنی انشاالله که بزرگ شدی هم همینجوری باشی بهت میگم برو دستمال بیار همچی قشنگ برام میاری الاهی فدات بشم . اینقد شلوغ کارم هستی که نگو واسه همون اصلا فرصت بروز کردن برام نمیمونه الانم که دارم مینویسم بغل دستم هی داری شلوغ میکنی چیکار کنم . ![]()
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:12 :: نويسنده : مامان نرگس
این روزا حامد جونم حالش یکم بده اخه داره دندون جدید در میاره دندونای هشتم نهم دهم یازدهم....... گلم مبارک
مبارک باشه بسلامتی ![]()
![]() |