کوچولوی ناز من
درباره وبلاگ


سلام دوستان این وبلاگ پسر ماه من حامدجون خودمه که در دوم فروردین سال نودویک به دنیا اومد و زندگیمون رو پر از شیرینی کرد.....

پيوندها
تنهاتر از همیشه............بدون تو نمیشه
دخترک افغان
love
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دوست دارم و آدرس hamed091.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 115
بازدید ماه : 114
بازدید کل : 30000
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


موضوعات
خاطرات حامد

نويسندگان
مامان نرگس

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : مامان نرگس

 شروع

niniweblog.com


تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کرم و فعلا برای مسکن رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!!!!!!!!

 

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
اظهار وجود

niniweblog.com


هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد.

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
زندان

niniweblog.com


گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
فرق اینجا با آنجا

niniweblog.com


داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی
می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد:
احتمالا در همان هفته های اول حوصله شان سر می رفت و سزارین می کردند !!!
کشوی میزشان را از طریق هل دادن با شکمشان می بستند !!!
اگر ویار می کردند باعث به وجود آمدن قحطی می شد!!!
به خاطر بی توجهی تا لحظه زایمان هم سراغ دکتر نمی رفتند و احتمالا در اداره وضع حمل می کردند!!!
اگر بچه توی شکمشان لگد می زد ،آنها هم فورا توی سرش می زدند تا ادب شود !!!

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
بلوتوث

niniweblog.com


امروز موقع سونوگرافی هرچی برای دکتر دست تکون دادم که از من عکس نگیر نفهمید،الان حسابی نگران شدم می ترسم عکس هایم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعیت مناسبی نبودم

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
بند ناف

niniweblog.com


امروز همش می خواستم بروم گشت و گذار اما مادر اینقدر نگران گم شدن من است آنچنان مرا با بندناف بسته است که نمی گذارد دور شوم

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
موج مکزیکی

niniweblog.com


اینکه بعضی وقتها حسابی قاط میرنم به خاطر امواج موبایل است.مادرم،نمی شود به احترام من کمتر اس ام اس بازی کنی ؟

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
سکوت سرشار از ناگفته هاست

niniweblog.com


از بس به خاطر سکوت اینجا عقده ای شدم که تصمیم گرفتم به محض تولد فقط جیغ بزنم تا تخلیه شوم

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
چندبار مصرف

niniweblog.com


لابد شنیده اید که یک نفر می رود و از فروشنده می پرسد که آقا نان یک بار مصرف دارید؟و فروشنده میخندد و می گوید مگر نان چند بار مصرف هم داریم؟؟
خواستم بگم اصلا هم خنده دار نیست اینجا هر چیزی که به من برسد دوبار مصرف است

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
جغرافیای بدن

ابرو
فکر کنم در قطب جنوب هستم چون در این مدت اینجا همیشه شب است

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
رخصت

niniweblog.com


خب کم کم باید گلویم را برای گریه آماده کنم می خواهم برای خروج رخصت بخواهم .

مادرم ممنونم...........دیگر مزاحم نمی شوم شِـــکـــلـَــک هــاے عـَــروسـَــــکniniweblog.com

 niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com
اولین نفس

niniweblog.com


کمی استرس دارم همین طور که به لحظه خروج نزدیک می شوم قلبم تندتر می زند .همه چیز دارد از یادم می رود و احساس میکنم بعد ها چیزی از اینها را به خاطر نمی آورم آهای من که هنوز حرفهایم تمام نشد..........

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

 
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : مامان نرگس

موهای عسلکم کوتاه کردیم خیلی جیگل شد

مبارکت باشه نازی مامان

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.com 

 خیلی  وقت بود که میخواستیم ببریمت ارایشگاه تا موهای نازت رو کوتاه کنیم بالاخره موفق شدیم شب ولادت حضرت امام زین العابدین ببریمت فرداشم که قرار بود سیسمونی کوثر بریم .

وای حامد اولش که ساکت نشسته بودی و خوشحال بودی اما یکم که گذشت حوصله گل مامان سر رفتو شروع به گریه کرد اقای ارایشگره حسابی هل شده بود /ببخشید نازنینم من وبابا سرتو محکم نگه داشتیم تا کار موهات تموم بشه شماهم که صداتونو هی بالاتر میبردین ......

دیگه تموم شد حالا گلم موهاش حسابی نازو خوشگل شده بود عین خودش.

راستی این دفعه دوم بود که بردیمت ارایشگاه بار اول شش ماهت بود که قرار بود ببریمت اتلیه واسه همون بردیمت ارایشگاه موهاتو مدل فشن زده بودیم .....

فدات بشم الهی

حامد جونم

 

 
جمعه 31 خرداد 1392برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : مامان نرگس

چند وقتی هست که گل مامان بوس کردنو یاد گرفته.اولش که فقط عکس خودشو بوس میکرد بعد مامان نرگس بعد عمه فاطمه که خیلی دوسش داره و بعدش خاله حمیده الانم که هر کی بگه بوسم کن اقا حامد بوسش میکنه اونم چه بوسی از نوع  خوشمزه و باحالش

 

الاهی فداش  بشم هر وقت نماز میخونم میاد مهرو هی بوس میکنه  بعدشم سجده میکنه .اون اولا که تا مهرو میدید بدو میگرفتو تو دهنش میبرد الان که ماش....ه اقایی شده واسه خودش

 
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : مامان نرگس

خیلی حامد جونم ناز و حرف گوش کنی انشاالله که بزرگ شدی هم همینجوری باشی بهت میگم برو دستمال بیار همچی قشنگ برام میاری الاهی فدات بشم .

اینقد شلوغ کارم هستی که نگو واسه همون اصلا فرصت بروز کردن برام نمیمونه الانم که دارم مینویسم بغل دستم هی داری شلوغ میکنی چیکار کنم .

 
پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, :: 21:12 :: نويسنده : مامان نرگس

این روزا حامد جونم حالش یکم بده اخه داره دندون جدید در میاره

دندونای  هشتم نهم دهم یازدهم....... گلم مبارک

 

                      مبارک باشه بسلامتی